در حقیقت دو نوع گناه وجود دارد؛گناه جسم و گناه روح.
در تمثیل خاصی در عهد جدید،پسر اسرافکاری خانواده اش را ترک میکند و به سراغ جهان بیرون میرود،اما برادر بزرگتر نزد پدرش می ماند. پس از بد اقبالی های بسیار،پسر کوچکتر تصمیم می گیرد بازگردد و پدرش به افتجاز بازگشت او جشن بزرگی می گیرد.برادر بزرگتر که از این موضوع با خبر میشود،در برابر پدرش طغیان می کند و می گوید:"تمام این مدت کنار تو مانده ام و کار کرده ام،اما او سهم الارثش را خرج کرده است!"
می توانیم چنین تصور کنیم که پسر کوچکتر مرتکب نخستین نوع گناه می شود و برادرش مرتکب دومین نوع.
شگفت انکه جامعه مطمئن است که کدامیک از این دو گناه بدترند، و بدون کوچکترین سایه ی تردیدی،پسر تازه بازگشته را محکوم میکند. اما ایا به راستی حق با ماست؟ ما هیچ معیاری برای اندازه گیری گناهان ان دو نفر نداریم و "بهتر" یا "بدتر" تنها واژه های گفتاریند. اما من به شما می گویم: نقص های پیچیده، می توانند بسیار جدی تر از نقص های ساده و اشکار باشند...
( برگرفته از کتاب عطیه ی برتر اثر پائولو کوئیلو)
این روزها سخن بسیار می گویند، از ضربتی که بر سیمای دین فرود امده و از ضارب بی رحم و مرتد! خاتمی!
در هر اتفاق مورد اختلاف، میتوان دو رویه در پیش گرفت، نخست راه کتمان و انکار و دوم راه برهان و استدلال.
ما انقدر به راه نخست خو گرفته ایم که حتی فکر چرخاندن قلم و بیان برهان، بر ما سخت می نماید؛اما بگذارید این بار سنت بر شکنیم...
خاتمی به سفر رفت،میگویند با یک خانم دست داد،خاتمی کافر شد! ماجرا همین است...
گاهی انقدر با کلمات بازی میکنیم که یادمان می رود از چه سخن میگوییم.
از چه دفاع میکنیم؟ از دین؟ از کدام دین؟
از همان دینی که مهر و دوست داشتنش مطلع بود و مورد سفارش و امروز نفرتش بیرق کاروانیان! دیروز دوست داشتن توحید بود و امروز اشدمن الشرک!؟
از چه دفاع میکنیم؟
از همان دینی که نیکو نشان دادنش اصل بود و امروز فرع! دیروز نوازش بود و امروز...
ما را چه میشود؟
ایا اهمیت وهن و عزت دین،از زکات بستن بر اسب نیز کمتر است؟
دلمان را در این دنیای نفرت از دین به چه خوش میکنیم؟ به لمس نکردن دستان یک دختر کنجکاو به دین؟
من دین شناس نیستم اما انسانم و پیامبر در وجود من است؛ رسول باطنی ام انقدر می فهمد که در بدیهیات شک نکند...
خاتمی به جمع کسانی رفت که نزاکتشان با ما متفاوت است، نهراسید! نزاکتشان از نوع شرک نیست! از نوع ادب است.
واقعا ابلهانه است که اگر خاتمی به عنوان یک دین دار،دست از مقابل یک دست محبت امیز و کنجکاو می کشید امروز تکریمش می کردیم و حال چون به رسم ادب و به قصد جلوگیری از ایجاد نفرت، دست دراز شده ای را پاسخ گفته،تکفیرش میکنیم!
ما را چه میشود؟
پینوشت1: میدانم این هیاهو از لطف ترسایان است...نه ترسایان از معبود بل ترسایان از حقیقت...پس سخن از سر درد یود و نه از سر اصلاح!
پینوشت2:اصل این ماجرا محل شک است و نگارنده به دنبال بهانه ای برای گفتن این دست یاداوری ها بوده...
لینک های مرتبط:
یادداشت محمد علی ابطحی
تکذیب دفتر خاتمی
فتوای ایت الله جناتی